۷۶- کسی سنجاب منو ندیده......

کسی سنجاب منو ندیده...... کوچولو بودا، خوشگلم بود.  از همه مهمتر: نو بود ، تازه گرفته بودمش و کلا شاید 20 روز از زندگیش می گذشت !!!!  کسی سنجاب منو ندیده؟!!!!



اه اه اه .......... اینم شد زندگی آخه .   آدم کادوی تولدش فرار کنه ......    

من چه شانسی دارم اخه خداااااااااااا


این سنجابه رو ، که نه! اون سنجابه رو همش ۴ روز بود کادو گرفته بودمش بسکه بی جنبه بود نتونست پیشم بمونه  . همش داشت در و دیوار خونه اش و گاز می گرفت اخرشم فرار کرد. بسکه هی قصد فرار داشت و این ور اون ور می پرید بهش می گفتم جومونگ :D 


اخه من موندم کجا گذاشته رفته اونم تو اون بارون!!!! اونم ، اونی که اون روز (واج آرایی "اون" !!!!) که هوا یه کم باد داشت از سرما 2 بار غش کرده بود و همسر زندگی با تنفس مصنوعی و نمی دونم CPR و نگه داشتنش روی اجاق گاز و چی چی و چی چی احیاش کرده بود . 

در حال حاضر مطمئنم اگه گربه نخورده باشدش یه جا از سرما غشیده و نمی تونه تکون بخوره...


باید از این به بعد به همه بگم وقتی به یکی کادو می دن ضمانت اجرایی و موندگاریش رو هم بدن. اینطوری که نمی شه به ادم کادو بدن و  ادم و بخوشحالن بعد کادوئه  بذاره در بره .

شایدم اگه جریمه بشن و مجبور شن دوباره کادو بخرن واسه ادم ، اون وقت دیگه کادوی فراری نخرن ... اهم اهم همینه





۷۵- برگشتیدن......

راستش الانم بر نگشتم .... ولی دیدم هی داره خاک می خوره. خوب بَده دیگه 

 

اتفاق زیاد افتاده.... زیااااااااااااااددددددددد ... ولی کو حال گفتن و نوشتن.  

 

این روزا همسرزندگی اینقد سرش شلوغه که نگو. از وضعیت کاریش راضی نیست ولی بهرحال خودشو سرپا نگه داشته. دلم براش می سوزه. می خوام یه جوری کمکش کنم اما نمی دونم چی کار کنم خوشحال بشه.  

 

امسال سال عجیبیه.  

هم دلم می خواد غر بزنم  هم کلافه ام هم حوصله ام نمیاد کاری بکنم هم همینا دیگه. البته این به عجیبیه سال ربطی نداره !  

 

فعلا خسته شدم! حالا شاید دوباره اومدم و نوشتم

۷۴- سیر

خدا بده عمر با عزت به این پیرمردا و علی الخصوص اوناییشون که از ولایت هم اومدن... همچین نفسشون حقه و گیرا که لزومی به «ها» کردن ندارن و همین که از ۵ متری ات رد بشن و نفس معمولی بکشن همچین می چسبی به خود خدا و عرش کبریایی که اگه خودت هم بخوای بیای پایین دیگه چون با خود خود خود عرش کبریایی یکی شده خدا نمی ذاره  ازش جدا بشی!!!!  

 

من نمی دونم اینا سیر و چه جوری می خورن آخه!!؟؟؟؟ ولی فک کنم رنده اش می کنن و یک سومش و قرقره می کنن و با باقیش غسل نفس حق می گیرن !!!!!    

 

و بدینسان بود که نفسشون گیرا شد. (قال حباب ) 

  

پ.ن. : خدایا من و له کن ولی دچار این نفس حق دارا نکن ....