سلام به همهی اونایی که هنوز این وبلاگو میخونن.واقعا نمیدونم و نمیتونم بعد این همه مدت چی باید بنویسم و چی میتونم بنویسم .فقط همین شعرو مینویسم.

ای دل ساده بکش درد که حقت این است

از زمانه بشو دلسرد که حقت این است

هر چه گفتم مشو عاشق نشنیدی حالا

همچو پاییز بشو زرد که حقت این است

دیدی آخر دم مردانه به جز لاف نبود

بکش از مردم نامرد که حقت این است

آنچه بر عاشق دلخشته روا دانستی

فلک آخر سرت آورد که حقت این است

پ.ن:ما همه مون خوبیم و شاید گاهی اینجا باشم .امیدوارم این یکی دیگه الکی الکی ف ی ل ت ر نشه.دلم برای همه تون تنگ شده خیلی هم تنگ شده.