راستش الانم بر نگشتم .... ولی دیدم هی داره خاک می خوره. خوب بَده دیگه
اتفاق زیاد افتاده.... زیااااااااااااااددددددددد ... ولی کو حال گفتن و نوشتن.
این روزا همسرزندگی اینقد سرش شلوغه که نگو. از وضعیت کاریش راضی نیست ولی بهرحال خودشو سرپا نگه داشته. دلم براش می سوزه. می خوام یه جوری کمکش کنم اما نمی دونم چی کار کنم خوشحال بشه.
امسال سال عجیبیه.
هم دلم می خواد غر بزنم هم کلافه ام هم حوصله ام نمیاد کاری بکنم هم همینا دیگه. البته این به عجیبیه سال ربطی نداره !
فعلا خسته شدم! حالا شاید دوباره اومدم و نوشتم
همین که فضای خونه رو براش آروم وبی دغدغه نگه داری بهترین کمکه :)
مچکر