۶- پودر لباسشویی می خوریم!!!!!!!!

۱- دیشب بعداینکه همگی دیدن حال من بدجوری گرفته است و حوصله ام سر رفته شروع کرن به سر به سرم گذاشتن و نهایتا منم خوشحال برگشتم می گم یه فیلم ترسناک دارم بیاین ببینین  بعد فیلمو گذاشتم تو دی وی دی که دیدم نمی خونه ... گفتم اصلن شوماها خودوشو ناراحن نکنین تو لپ تاپ می بینیم... برقا رو هم خاموشیدم و دِ ببین...   بهد که اون قاتل الکی معلوم شده و اون خانوم پلیسه با اون اقا قاتله مهربون شدن با هم ... رفتم جلو لپ تاپ نشستم می گم اینجاش زیر ۱۸ ساله صب کنین بزنم جلو خوب نیس تو جمع دیده بشه... حالا هر کی خواست بهم بگه بیاد پیشم واسش می ذارم خودش ببینه ... بهدش با کلی تلاش جای اینکه بزنم جلو فیلمو گذاشتم رو دوره تند     همه که بصورت mp3 مستفیض شدن نسین پریده و زده باقیشو جلو .... و خولاصه وقتی هم تموم شد اومده می گه : حباب... خاک بر سرت کنن اخه این فیلما رو می ذارن تو جمع خونوادگی با باباشون می بینن ؟‌     این دفه از این فیلما داشتی بشین خونه با شوهرت ببین .... من :  خواستم دوره هم خوشحال باشیم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

۲- معده ام دردید گفتم برم شهروند برا ناهارم ماست بخرم یه چیزی هم واسه رفع معده درد علی الحساب.... رفتم شهروند   یه ماست برداشتم و دو تا ویفر و خوشحال خوشحال خنده کنان اومدم پای صندوق که... برق سرورشون رفت   هی وایسا ۳۰ ثانیه دیگه.... ۱ دقیقه... ۱۵ دقیقه.... یه پسره جوون دیوانه اومده می گه سرور بالا نمیاد   میگم منو ببر بالا سر سرورت بالا بیارمش می گه نه نه امنیت.... هیچی وایسادم به صندوقدارا می گه صندوقاتونو خاموش کنین ۵ دقیقه دیگه ۳ تاشونو روشن کنین. من:  می گم چرا اینجوری می کنین؟ می گه صندوقا چنتاشون با هم روشن شدن برق زیاد کشیده سرور و اونوخت down شده....  می گم مرد حسابی اگه با ۱۰ تا سیستم روشن شدن سرورتون می خوابه که الان تو ساختمون ما اوار می اومد سرمون

بعد برگشته به صندوقدارا می گه : خانما سیستماتونو خاموش کنین ... شبکه تونو بقطعید و روشن کنین... local کار می کنیم!!!!!!!!!!!!!!!

من: مگه شماها شبکه wan داشتین و جهانی کار می کردین که الان بدون شبکه می خواین لوکال اونم wireless !!! کار کنین  ( خدایا شکرت همه چیز و همه کار در کش ور عزیز ما بصورت realtime و جهانی انجام می شه !!! )‌

۳- خاله پریده زنگیده می گه حباب جان خاله می دونی که دم عیده و بشور بشور و خونه تکونی و  اینا... من پودرم تموم شده اگه دیدی واسم بخر لطفا.... منم می گم چشم ولی دو فته پیش تولد جغجغه خونتون بودیم گفتی پسرخاله ۲تا واست خریده بود که!!!  می گه اره یکیشو هنوز دارم ولی خوب دیگه...  من: مگه خونه تکونی رو شروع کردی؟ .... نه هنوز .  پس چی؟ گمشون کردی؟   اسمتو بنویس خاله روشون خوب  خاله:   من : خدایی چی کارشون می کنی؟ معتاد شدی؟!!!

خاله که دیگه داره عصبانی می شه: خوب مگه شماها پودر رو چی کار می کنین؟! خوب استفاده می کنین تموم می شه دیگه .

من..... خاله..... من...... خاله........من............ خاله: خوب اگه هفته ای یه بار ماشین لباسشویی رو بروشنم  ... هر دو هفته ۱ بسته پودر استفاده می کنم!!!!!!!!   من:   

دوباره من:  خالللللللللللللهههههههههههههههه!!!!!!!!! من اگه دو هفته هر روز صبونه ناهار شام پودر بخورم    دو هفته ای ۱ بسته پودر و تموم نمی کنم!!!!!!!!!!!!

۵- حوصله ام سر رفته

۱- یهنی به تمام مهنی کفری و بی حوصله ام.   بابا و همسر زندگی کماکان در حال بازیند تازه ریموتم بابا برداشته و گذاشته رو ووآ و فیلم هم نمی ذاره ببینم!!! چرا؟!  خوب چونکه این چن روز که نبوده از اخبار دنیا بی خبر مونده دیگه و الانه که دنیا بهم بریزه!!!   

۲- صبحی رفتم دیدنه ریحون!!!   خدایا یا منو بکش یا منو بکش ! نه که من عاشق نوزادم ... اونم هی ونگ ونگ... مگه اروم میشه...  دیوانه ام کرد تازه هی باباش میگه برو بغله زن عمو!!!    الهی خدا کچلت کنه منوچ  که اینقد خون به جیگر من میکنی!!!   

۳- راستیا  کلی حال کردم دیشب    taki ng liv es رو دیدم ...  یهنی واقعا باحال ادمو سورپریز می کرد یک جاش واگها حال چردم!!!  البته خوب بهدش جرات نداشتم اسانسور که داره باز میشه من اولین نفر باشم و ببینم چی و کی توشه     ... خودم می دونم حیلی باحالم.

۴- الانی زیر چشمی همسر زندگی رو دید زدم دیدم اونم داره منو می نگاهه.. منم سریع اینجوری کردم: که بفهمه مثلندش محلم نمیذاره بهدن حالش گرفته می شه (البته که خودم هم از جذبه ام داشتم می ترسیدم دیگه     )   ولی فک کنم   ...!!!! آره. ..  اصلندش محلم هم نذاشت    واقعا یعنی منو .... هم حساب نمی کنه بهنی ایا؟!؟!

۵- خودم حالم بد شد بسکه اموتیکون گذاشتم... خوب حوصله ام سر رفته دیگه... یهنی مهلوم نیس!!!

۴- بالاخره درست شد اما چه سود!!!

۱- بعد کلی در بدری مجبور شدم اون template خوشگلمو بیخیال بشم و این و بزارم که حداقل بیاد بالا. معبوم نیست چش شده!!!  اینو دوس ندارم

 

۲- اینقدره بیکاری بهم فشار اورده دقیقا سرکار که دو تا فیلم دیدم ju de و سن توری

۲-۱: سن توری

واگعا گَشَه بود... یه واقعیت محض و کامل .. حالا خدا رو شکر بابای پسره وضعش خوف بود وگرنه   ... مثه خیلیای دیگه ی امروز . ولی من خیلی گریستم  از روزی که با عصبانیتت مضرابامو انداختم یه طرف و قسم خوردم که دیگه بش دست نمی زنم الان یه ۶،‌۷ سالی میگذره و من هنوز ...  هر وقت صدای سنتور و می شنوم میخوام داد بزنم اینقد بغضم می گیره که دیگه نفسم بالا نمیاد...  از اون موقع دست به هر سازه دیگه ای هم زدم انگاری واسم فحش خواهر مادر بوده ... خیلی وحشتناکه ... کاشکش یه روز دوباره بتونم سازم و از جعبه اش بیارم بیرونو ... دنگ دنگ !!!!!!!!!

 

۲-۲: جود

واقعا که... ولی عین حرف من واسه ازدباج !‌ بود. من اخرشم نفهمیدم چرا اگه یکی دیگه بیاد بگه شما مزدو ج شدین دیگه حرفی نیس ولی اگه خودمون بین خودمون بگیم،‌ عمرن اصلن هیچگاه غیر ممکنه  دختره بده بی ادبه .... هزار دفه با ۱۰۰ نفر بحثیدم که چرا می گن محرم شدین با یه کلمه ولی قبلش نبودین. میگم اون یه کلمه که جادو نمی کنه.می کنه؟  بماند... طولانیست و در حوصله الان ما نمی گنجد

۳- کاشکی بشه دوباره temp خودمو بذارم. تازه امروز گوش شیطون کر و کور اگه خدا بخواد برم خونه می خوام یکمی از اشپزخونه رو واسه عید تمیز کنم . ( یکمی یعنی دقیقا اون کابینت تکیه که قابلمه ها توشه!!!)