۶۶- فرهاد فرهاد که میگن این بود؟!!

۱- همچین هی بیستون بیستون هم می کنن چیزی نیست ها!!! یعنی بیستون چیزی هست فرهادش همچین چیزی نیس!!! هی گفتن نقش فرهاد داره نمی دونم چی چی داره ولی وقتی با کلی ذوق و شوق رفتم ببینم فرهاد چی تراشیده فقط با یه کوه صاف شده طرف شدم!!!  خوب البته واسه خودش کلی کار بوده که وایستی و کوه و صاف کنی ولی خوب من منتظر یه سری پیکره ها و تراشها و ... بودم عین نقش رستم و اینا . چی نصیبم شد؟ هیچی !!! یعنی همه وقتی که گذاشته اونجا فقط کوه و مثل دیوار صاف کرده؟!!! من باور نمی کنم ولی خوب این چیزی بود که من دیدم!!!  

تازه یه مجسمه با نمک هم همون اولش بود که نوشته بود هرکوله!‌ ولی از کسی شنیدم که می گفت این همون خدای شر اب ِ که چون نمی خوان اینو بهش بگن و زشته و بده و غیر اس لامیه و اینا بهش گفتن هرکول!!!!  

 

ولی طاق بستانش خیلی گشنگ بود. واقعا حالیدم. خیلی خیلی خیلی خوشگل بود. پیکرایی که به اون عظمت تراشیده بودن . البته همسرزندگی می گفت ببین چقد اونا کوتوله بودن ولی من می گفتم نه٬ اینکه تو تراشها این شکلین نمی تونه بیانگر کوتوله بودنشون باشه و ...  

 

۲- دقیقا از اونجاییکه من همیشه همه کارهام سروقت انجام می شه و کوچکترین بی برنامگی ای رو حالیش نمی شه ٬ من درست ۴شنبه غروب که فرداش می خواستیم راه بیفتیم mense شدم   

 

3- این روزا اصلا دلم نمی خواد بیام سر کار   بیشتر دلم می خواد صبحها تا 8- 9 بخوابم و بعدش پاشم یه فکری بکنم.  

 

4- راستی وقتی برگشتیم رفتیم خونه مامان همسرزندگی که سوغاتیهاشونو بدیم و کوروشم ببینیم و اینا. به نظرم دیگه با نمک نیست این بچه. ولی خوب چون هنوز کوچولوئه و خیلی مسایل دیگه ، واسه اهالی اون خونه خیلی جذابه !!! من که نمی تونم تحملش کنم. 15 ماهشه ولی حرف نمی زنه هنوز! یعنی به زور ماما بابا رو اونم هفته ای یه بار با کلی مشقت میگه! نمی دونم شاید اینجوری درستره!!!! بهرحال که زیاد دلچسب نیست (نیش) 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد