۵۴- ماراتن عروسی !!!

۱- به به .... به سلامتی موفق به کشف بیماری جدیدی شدم... به هر کی گفتم گفت به حق چیزای نشنیده!!!! سرماخوردگی روده ای!!!!!!   فک کنم خود دکترم موقعی که می خواست اینو بگه خنده اش گرفته بود.... شایدم مهیچ اسمی پیدا نکرده بود گفت این که نمی دونه چی به چیه بدار بگم !!!

بهرحال یکی از دلایل خستگی ٬ ضعف و بی حوصلگیم تو هفته گذشته تا حالا به همون دلیل بالا بود که آقای مکمر گفت باید استراحت کنی و میوه هم نخوری تا ادم شی.... اخه عین این...همش دم دستشویی نشسته بودم دیگه روزای آخر

2- دختر عمه نمی دونم چی شده که حس ادم خوب بودنش گل کرده و چن وقته زده اون کانال و بیا و برو و خونه مامان اینا سر بزن و حالا هم که اومده به مامان می گه وقت نکرده بره پیش خیاط و مامام واسش یه لباس بدوزه.... رو رو برم هی....

از همه مسخره ترش برنامه عروسیشه..... گفته واسه عروسی می خوام عقد و خونه بگیرم، بعد برای مهمونی بریم هتل استقلال ، بعد واسه بزن برق ص برگردیم خونه مامانش اینا!!!!!!!!!!

اونم کی؟ دوشنه وسط هفته

می گم هیچ فک کردی اگه همه چی سر موقع انجام بشه و فقط تو مسیر چمران به ترافیک بخوره حداقل 2 ساعت موندی.... ؟ می گه چه اشکالی نداره،‌همش یه شبه دیگه!!! می گم اره یه شبه،‌بماند که باید وسط هفته 2 روز مرخصی بگیریم، ولی این 2 روز و همش تو راه خونه عمه و چمرانیم... هی برو هی برگرد!!!!! 

تازه عقدم که می خواد تو خونه بگیره... بماند که مهمون شهرستانی دارن و عمه ایناش ار گرگان میان و این حرفا... تازه می گه همه رو هم دعوت می کنم. اونوقت واسه جا دادنشون تو سالن می خواد صندلی بگیره عین سینما مثلا 5 ردیف پشت سر هم بشینن!!!!

ولی وقتی دید با یه حساب سرانگشتی بازم جا نمی شن بهش پیشنهاد دادم عقد وثلا در 3 سانس (3 سری) برگزار بشه و سر هر کدومش یه سری از مهمونا باشن :D

بعد اون وقت یه خوبی ای داره اونم اینه که عقدشون محکم کاری می شه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد