۸- خسته....

۱- این چند روزه اینقده خسته ام که بعضی اوقات با یه مرده تفاوتی ندارم.... دیروز رسیدم خونه هر کاری کردم نتونستم بشینم نرسیده به تخت خوابم برد... وسطای خوابم یکی هم هی زنگ ایفون و زد روانیم کرد... بابا می بینی کسی خونه نیس برو دیگه هی می زنگه.... اما بهدش که پا شدم اینقده دختر خوبی شدم واسه مهربان همسر زندگی لازانیا درستیدم و کلی خوشحالیدمش..

۲- دیگه اینکه تازه ۳ روزه که هر روزش بهد از ظهر ها سر درد دارم..

۳- احمگای بیشششووور... مگه دانشگاه هم سن و سال داره... نه به اینکه تو کش ور عزیز ما ۹۰ ساله ها رکورد می زنن و می رن دانشگاه و خیلی هم خوشحالن که استاده یه مطلب و ۱۰ بار که بگه بالاخره یه قسمتیشو می فهمن و به اونا چه که دهن بقیه اسفالت شده...

نه به این خارجکیه که می گم فقط واسه ادامه درسم و فلام مدرک می خوام بیام و ۶ تا ۹ ماه هم بیشتر طول نمی کشه به قوله خودشون... حالا تو بگیر اصلنش خونه پر این ۱ سال... میگه شرایط سنی داریم شما ۲۶ سالته نمی تونی بیای!!!!!!!! می گم یهنی باید بزرگتر شم و بیام؟!!!!!؟    می گه نه!! .. همین الانم خیلی بزرگی!!!!!! 

خاک بر سرشون کنن بیششووووووووورااااااااا.... منو بگو که خواستم برم اونجا و به یمن قدمم برکت بره اونجا و اونجا رئ متبرک کنم... لیاقت (به قول ...ون کوچولو: هییاقت) ندارن...

۷- همسایه های مهربون

۱- منتظر ماشین بودم که دو تا دختر خانم شیک اومدن جلومو شروع کردن صحبت کردن... یکیشون جفش (با لهجه ...ون کوچولو) جتونی پوشیده بود ولی اون یکی از این جفش خانمانه پاشنه دارا... بهدش خوب دختر منننن......... تو که نمی تونی کفش پاشنه دار بپوشی خوب نپوش! ایه نیومده از اسمون که حتما باید از اونا بپوشی... بیچاره بینوای دیوانه از زوره اینکه تعادلشو حفظ کنه زانوهاشو خم کرده بود وایستاده بود ... خدا بخیر کنه موقع راه رفتن...

 

۲-  دیشب رفتم رو بالکن نمی دونم چی چی بردارم... دیدم یه صدایی میاد تق تق تق تق تق....(یه تک هم داره می ره!!! ) نگاه می کنم می بینم به به همسایه پایینی محترم اون موقع شب پرده رو زده کنار دلش وا شه !!! اونوخ شصتاد کیلو سبزی گذاشته جلوش داره خورد می کنه اونم با چی؟!!!!!!!!!! با ساتور... خدایا منو بکش ... چقدر این همساده هامون وخت شناسن... تازه یه وختایی ساعت ۹ اینطورا می بینیم تالاپ تالاپ یه صدایی پیچیده تو ساختمون  ... چی شده چی نشده... همون همساده پایینیه داره رو تردمیلش می دوه... خدا منو مرگ بده... تازه تازه ها خانم خانه داره ... از صب که پا می شم می بینم بیداره و داره بچه هاشو راهی می کنه و بعدش هم بدو بدو می ره خرید و تو صف شیر و ... الا ماشاللللههه... فک کنم بعدش خسته می شه میاد خونه استراحت می کنه بهدش دیگه اخر شب شروع می کنه کارای خونه رو انجام دادن !!!!!!!!!!!!!

 

۶- پودر لباسشویی می خوریم!!!!!!!!

۱- دیشب بعداینکه همگی دیدن حال من بدجوری گرفته است و حوصله ام سر رفته شروع کرن به سر به سرم گذاشتن و نهایتا منم خوشحال برگشتم می گم یه فیلم ترسناک دارم بیاین ببینین  بعد فیلمو گذاشتم تو دی وی دی که دیدم نمی خونه ... گفتم اصلن شوماها خودوشو ناراحن نکنین تو لپ تاپ می بینیم... برقا رو هم خاموشیدم و دِ ببین...   بهد که اون قاتل الکی معلوم شده و اون خانوم پلیسه با اون اقا قاتله مهربون شدن با هم ... رفتم جلو لپ تاپ نشستم می گم اینجاش زیر ۱۸ ساله صب کنین بزنم جلو خوب نیس تو جمع دیده بشه... حالا هر کی خواست بهم بگه بیاد پیشم واسش می ذارم خودش ببینه ... بهدش با کلی تلاش جای اینکه بزنم جلو فیلمو گذاشتم رو دوره تند     همه که بصورت mp3 مستفیض شدن نسین پریده و زده باقیشو جلو .... و خولاصه وقتی هم تموم شد اومده می گه : حباب... خاک بر سرت کنن اخه این فیلما رو می ذارن تو جمع خونوادگی با باباشون می بینن ؟‌     این دفه از این فیلما داشتی بشین خونه با شوهرت ببین .... من :  خواستم دوره هم خوشحال باشیم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

۲- معده ام دردید گفتم برم شهروند برا ناهارم ماست بخرم یه چیزی هم واسه رفع معده درد علی الحساب.... رفتم شهروند   یه ماست برداشتم و دو تا ویفر و خوشحال خوشحال خنده کنان اومدم پای صندوق که... برق سرورشون رفت   هی وایسا ۳۰ ثانیه دیگه.... ۱ دقیقه... ۱۵ دقیقه.... یه پسره جوون دیوانه اومده می گه سرور بالا نمیاد   میگم منو ببر بالا سر سرورت بالا بیارمش می گه نه نه امنیت.... هیچی وایسادم به صندوقدارا می گه صندوقاتونو خاموش کنین ۵ دقیقه دیگه ۳ تاشونو روشن کنین. من:  می گم چرا اینجوری می کنین؟ می گه صندوقا چنتاشون با هم روشن شدن برق زیاد کشیده سرور و اونوخت down شده....  می گم مرد حسابی اگه با ۱۰ تا سیستم روشن شدن سرورتون می خوابه که الان تو ساختمون ما اوار می اومد سرمون

بعد برگشته به صندوقدارا می گه : خانما سیستماتونو خاموش کنین ... شبکه تونو بقطعید و روشن کنین... local کار می کنیم!!!!!!!!!!!!!!!

من: مگه شماها شبکه wan داشتین و جهانی کار می کردین که الان بدون شبکه می خواین لوکال اونم wireless !!! کار کنین  ( خدایا شکرت همه چیز و همه کار در کش ور عزیز ما بصورت realtime و جهانی انجام می شه !!! )‌

۳- خاله پریده زنگیده می گه حباب جان خاله می دونی که دم عیده و بشور بشور و خونه تکونی و  اینا... من پودرم تموم شده اگه دیدی واسم بخر لطفا.... منم می گم چشم ولی دو فته پیش تولد جغجغه خونتون بودیم گفتی پسرخاله ۲تا واست خریده بود که!!!  می گه اره یکیشو هنوز دارم ولی خوب دیگه...  من: مگه خونه تکونی رو شروع کردی؟ .... نه هنوز .  پس چی؟ گمشون کردی؟   اسمتو بنویس خاله روشون خوب  خاله:   من : خدایی چی کارشون می کنی؟ معتاد شدی؟!!!

خاله که دیگه داره عصبانی می شه: خوب مگه شماها پودر رو چی کار می کنین؟! خوب استفاده می کنین تموم می شه دیگه .

من..... خاله..... من...... خاله........من............ خاله: خوب اگه هفته ای یه بار ماشین لباسشویی رو بروشنم  ... هر دو هفته ۱ بسته پودر استفاده می کنم!!!!!!!!   من:   

دوباره من:  خالللللللللللللهههههههههههههههه!!!!!!!!! من اگه دو هفته هر روز صبونه ناهار شام پودر بخورم    دو هفته ای ۱ بسته پودر و تموم نمی کنم!!!!!!!!!!!!