۴۷- خصومت با میادین و شرط ضمن عقد !

۱- بابا با میدونا چی کار دارین آخه؟! اون از میدون انقلاب که سمبل ـالبته سمبل مسخره اشو ـ  برداشتن جرثقیل کاشتن جاش! اینم از ونک که فعلا لباس تنش کردن از این دامن دالبری ها و معلوم نیس اون زیر دارن چی کار می کنن!یه کم دیگه صداش در میاد !

۲- و اما از مهمونی عقد به یاد ماندنی دختر دایی..... اولا که اجازه ندادن ما از عروس عکس بگیریم چون عروس آرایش کرده بود و موهاشم باز بود و ممکن بود نامحرم ببینه و اونوقت وای وای وای.... بعدشم که بعد از اینکه آرایشگاه عروس و ول کرد و بالاخره اومد خونه و عاقد هم به سلامتی راه و پیدا کرد  حالا مگه خطبه رو می خوندن! رسما ۵۰ دقیقه طول کشید تا شرایط ضمن عقد که عروس می خواست خودش بگه رو بنویسن!!!!

این می گفت حا ج اقا بنویس حج تمتع اون می گفت نه عمره! این بکش اون بکش تا بالاخره یه چیزی نوشتن و رضایت دادن ولییییییییییی............ ولی ............ خدایا من و بکش!

 یکی دیگه از شرایط ضمن عقد عروس خانم این بود که تا ۵ سال بچه دار نشن!!!!!!!!   

هر جور دو دو تا چند تا کردیم دیدیم نمی شه نخندیم  ..... خوب آخه خنگول جون اینو خودتون باید با هم توافق کنین... نه که توشرایط عقد نامه بنویسین.... یهنی می خواین بگین الان یکی از چه میدونم فامیل / دوست / اشنا و ... میان دستتونو می گیرن می کننتون تو اتاق و می گن تا بچه درست نکردین نیاین بیرون که این شرط و گذاشتین؟؟؟!!!!  ... حالا یعنی اگه این وسط زد و یکیتون به قولش عمل نکرد و بچه هه درستید چی کار می کنین؟! مثلا می گین : نه .. نه. ما قول داده بودیم بچه دار نشیم. این بچه ی ما نیست!!!! آقا لک لکه اشتبه اورده؟!!!  .......

تازه بابا اینا می گفتن تو عقد دایم بچه دار شدن شرط خارجه؟ خارجه لازمه؟ لازم؟ لازمه خارجه؟ ا نمی دونم چی چیه که خلاصه یهنی هیچ شرطی روش قبول نیس و اگه یکی از طرفین بخواد باید بشه مگه توافق دو طرفه باشه و نمی شه هم که شرط گذاشت روش!!!!

جلل خالق... چه چیزایی می بینیم .... خاله می گفت پس واسه همینه که تو   یعنی من   بچه دار نمی شی؟ ... گفتم نه واله من از کجا عقلم می رسید یه همچین شرطی بزارم ولی حالا که فهمیدم  از حالا دیگه می ذارم   خاله: یهنی الان که ۵ سال گذشته  واسه ۵ سال دوم دیگه؟! من: 

 

بعدا اضافه شد:

 وای..... دست......... هورا......... من بعد از مدتها الان یه هفته است شبا مثل بچه خوب میام میشینم پای تی وی که سریال ببینم.......

همچین چیزه خاصی هم واسه گفتن نداره ها این سریال مسخره هه ولی علی صادقی ..... !!!  وای که این پسر چقد جکه.... و در واقع هم کل برنامه رو اون و دیالوگاش می چرخه....

 بهر حال برنامه طنزه جالبی می تونه باشه.... خدا کنه مثه باقی سریالهای کمیک که ساختن به گند نکشنش و اینقد توش مانوور ندن که بعدا دوباره نتونن جمعش کنن...

 

 

۴۶- حباب بهشتی می شود....

۱- تو فکره یه سقفم... یه سقف آبی / یا شایدم صورتی.....

۲- من الان یه چن روزی می شه خودم و جزء بهشتی ها حساب می کنم....   بسکه تو عقد کنون دختر داییه یکی در میون واسه سلامتی اما م ز مان و سلامتی عروس دوماد صلو ات فرستادم...  ولی مطمئنم نصفه ببشتره اون مهمونا جهندمین!!!! بسکه هی من چپ چپ و راس راس نگاه کردن !!! نمی دونم خانوم به این خوشگلی ندیده بودن؟! به این خوشگلی خانوم ندیده بودن؟! ندیده بودن خوشگل به این خانومی؟! اصلا خوشگل ندیده بودن و یا اصلا اصلا خانوم ندیده بودن!!!!!!!!!!!! .... البته روایتی هم هست که می گفتن تا حالا لباس به این خوشگلی ندیده بودن  

اقا دریغ از یه دست خشک و خالی..... ای تف تو اون  اعتقادتون  ... اون پیا مبر محتر متون هم بعد از اینکه دخترش بله رو گفت گفت هلهله کنید و یه چیز تو مایه های کر / کل/ یا حالا هر چی کشیدن واسش.... صد رحمت به عر  بای سوسمار خور!!!! اینا که ضبط و قایم کرده بودن تو کمد . درش هم قفل کرده بودن مبادا یکی از راه راست منحرف بشه.... و البته خدا رحمتشون کنه چون همه مشکلات مملکتی حل شد و آقایون هم دیگه حرفی بینشون نموند و هر اختلاف سلیقه / نظر / بحث سیاسی اقتصادی اجتماعی فرهنی خانوادگی و ... را بین خودشون حل کردن و حتی اگه یه کم دیگه مراسم طول می کشید بسکه راجع به تکنولوژی هم صحبت شده بود بعید نبود که اختراعی هم اون وسط صورت بگیره که متاسفانه مراسم عقد تموم شد

بعد از اتمام مراسم کلیه خانومها بصورت گله گاومیش های وحشی ای که از جایی فرار کرده باشن به سمت شوهرانشون دویدن که همین باعث فراری شدن اقایون شد که نمی دونستن چرا این همه خانوم یهو باهم دارن به سمتشون می دون!!!! و لذا ترسیده و پا به فرار گذاشتن  !!!!

توی پرانتز: فقط لباس من و نسی نه بالا داشت و نه پایین و هر دومون عین گوسفند همون شکلی نشسته بودیم. باقی بغیر از خاله ها و مامان که با کت دامن و ... و بهره حال معمولی نشسته بودن  با چادر و بصورتی که فقط نوکه بینی شان معلوم بود حضور داشتند در جمع کاملا خانومانه!!!!!

تازه آب خونه شون قطع هم بود و همگی از شدت گرما رو به موت بودیم. بیچاره ها در ۲۴ ساعت ۱۰ ساعت قطعی آب دارن.... تو این یه مورد دلم براشون سوخت....

۳- بقیه اش واسه بعد.... تازه هنوز می خوام جاهای خوب خوبشو بنویسم... مثل شرایط ضمن عقد  .......