صبح شو
صد سال پيش بود كه موبايلهاى همه دوربيندار شد و ملت شروع كردند عكسهاى بىروتوش واقعى منتشر كردن. يك ژانرى بود به اسم صبح شو كه رسما از زير لحاف شروع مىشد و مردم صورت نشسته، عكس چهره كج و كوله و خمار از خوابشان را توى شبكههاى اجتماعى مىگذاشتند. البته كه همه صادق نبودند و حتما خيلىها هم تقلب مىكردند و مىرفتند صورت مىشستند و ميك آپِ نو ميكاپ* مىنشاندند روى صورت و بعد عكس مىگرفتند و بقيه مىرفتند توى شكمشان كه «تو تقلب كردى و ژانر را خراب كردى.» تا قبل از دوربينهاى موبايلدار و صبح شو آدمهاى معمولى عكسِ بد نامرتب نمىگرفتند. براى همين هم تعداد عكسهاى واقعى ما، خيلى كم است. والدين ما يك حلقه فيلم ٢٤ تايى مىانداختند توى دوربين و خب خودش مراسمى بود كه فقط ٢٤ تا عكس بيندازى و بعد حلقه فيلم را دربياورى ببرى بدهى عكاسى كه چاپ كنند و يك هفته بعد بروى تحويل بگيرى. همين مراسمى كه بچههاى ما، در كل عمرشان نديدهاند و اصلا نمىدانند كه به جز خدا كه عجب صبرى دارد، ما هم عجب صبرى داشتيم تا مدتها صبر كنيم براى ٢٤ عدد عكس. فكر مىكنم تنها عكس واقعى بچگيهايم مال وقتی باشد كه قهر